چرا بسیاری از مردم به “قدرت های ذهنی” مثل تله پاتی پیشگویی و رمالی باور دارند ؟
چرا بسیاری از مردم به “قدرت های ذهنی” مثل تله پاتی پیشگویی و رمالی باور دارند ؟
دانشمندان گمان میکنند دلیلی برای باور کردن بسیاری از مردم به قدرتهای ذهنی (psychic) [رمالی و ذهن خوانی، پیشگویی و …] یافتهاند.

به گزارش انجمن پیشبرد علوم آتئیستها و اگنوستیکهای ایران به نقل از ساینس آلرت ، ذهنخوانی و قدرت پیشگویی آینده مهارتهایی نیستند که نسل انسان به صورت کلی صاحب آن باشد. با این وجود تحقیقات حاکی از این است که بسیاری از مردم واقعا به وجود قدرتهای ذهنی باور دارند.
شاید فکر کنید که وجود مواردی که دست شیادیهای ذهنی را در طی سالیان رو کرده است از اعتبار این ادعاها نزد مردم کاسته است.موارد فراوانی وجود داشته که تقلبهای این افراد مشهور رو شده است، اما علیرغم این موارد، هنوز هم بسیاری از مردم راسخانه به این قدرتهای ذهنی باور دارند.
برای نمونه، بر اساس یک نظرسنجی از موسسه گالوپ بیش از یک چهارم مردم باور دارند که انسانها تواناییهای ذهنی خارقالعاده مانند تلهپاتی و آیندهبینی دارند.
باورمندان
شاید برای روشن شدن این که چرا مردم همچنان به تواناییهای خارقالعادهی ذهنی باور دارند، گزارشی که اخیرا منتشر شده است راهگشا باشد.
این پژوهش باورمندان و شکاکانی که از نظر تحصیلات و عملکرد دانشگاهی در یک سطح بودند را مورد سنجش قرار داد و دریافت که افرادی که به قدرتهای ذهنی باور دارند کمتر تحلیلی (analytically) فکر میکنند.
این بدین معناست که آنها مایل هستند که جهان را از دیدی شخصی و ذهنی تفسیر کنند و در انتفادی فکر کردن به اطلاعات ناموفق هستند.
باورمندان صرف نظر از وجود شواهد، ادعاهای توانایی ذهنی را دلیلی بر تائید این تواناییها در نظر میگرفتند.
مورد کریس رابینسون که خود را “کاراگاه خواب” معرفی میکرد این موضوع را نشان میدهد. رابینسون ادعا میکرد که حوادث تروریستی، فجایع و مرگ سلبریتیها را پیشبینی کرده است. ادعاهای او از شواهد محدود و غیر قابل اعتماد ناشی میشد.
آزمونهایی که توسط گری شوارتز در دانشگاه آریزونا انجام شد گواهی بر تواناییهای رابینسون بود، اما با این حال، پژوهشگران دیگری که از روشهای مشابه استفاده میکردند نتوانستند نتایج شوارتز را تائید کنند.

مبهم و کلی
ادعاهای “توانایی ذهنی خارقالعاده” معمولا کلی و مبهم هستند، مانند پیشگویی سقوط یک هواپیما یا مرگ یک سلبریتی، و این بخشی از علت باور مردم به امکان وجود این قدرتهای ذهنی است.
این مساله با نام “اثر بارنوم” شناخته میشود، یک پدیدهی روانشناشی معمول که مردم تمایل دارند یک توصیف شخصیتی کلی و مبهم را همچون یک توضیح کاربردی بیهمتا برای خود بپذیرند.
برای مثال، این پژوهش نشان داده که افراد به توصیفهایی از شخصیت خود که به ظاهر مخصوصا برای آنها طراحی شده است امتیاز بالایی در دقت میدهند، در حالی که واقعیت این است که این توصیفها به قدری مبهم و کلی هستند که میتوان برای گسترهی وسیعی از افراد آنها را به کار برد. اسم این پدیده از یک سیرکبان به نام فینس تیلور بارنوم گرفته شده که به بازی با ذهن افراد شهرت داشت.
ناممکن بودن اعتبارسنجی
بسیاری از ادعاهای توانایی ذهنی ثابت کردهاند که تائیدشان محال است. یک نمونهی کلاسیک، ادعای یوری گلر در کنترل حرکت توپ در ضربهی پنالتی در یورو96 است. حرکت توپ خودبهخود در محیطی کنترل نشده رخ داد و گلر پس از آن ادعا کرد که کار او بوده است.
زمانی که تواناییهای ادعا شده به محک آزمون علمی گذاشته میشوند معمولا بیاعتبار میشوند. اما زمانی که دانشمندان از چنین ادعاهایی حمایت کنند معمولا واکنشهای نقادانه را در پی خواهد داشت. مانند زمانی که دو فیزیکدان، راسل تارگ و هارلود پوتوف در نیچز مقالهای منتشر کردند که قدرت ذهنی واقعی گلر را تائید میکرد.
روانشناسانی مانند ری هایمن با مشخص کردن ایرادات بزرگ تحقیق، این مقاله را رد کردند. این ایرادات شامل سوراخی در دیوار آزمایشگاه بود که گلر از آن دزدکی نگاه میکرد.

شواهدِ درهم
وجود پژوهشهای علمی که با دید مثبت به وجود چنین تواناییهای ذهنی مینگرد عامل دیگری است که باور به این موارد را تسهیل میکند.
این مساله باعث تقویت دیدگاه باورمندان میشود که این ادعاها حقیقی هستند، اما غالبا از این نکته غافل میشوند که این مطالعات غالبا مورد انتقاد هستن و برای پذیرفته شدن تکرارپذیری لازم را ندارند.
یک مثال برجسته از این دست، مقالهای بود که روانشناس اجتماعی دریل بم نشریهی معتبر شخصیت و رواشناسی اجتماعی (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر کرد.
گفته میشد که این پژوهش مؤید وجود پیشآگاهی و پیشبینی در مورد حوادث آینده بود، اما پژوهشگران دیگر در تکرار این نتایج ناموفق بودند و تائید نشد.
پیش ذهنیت
به نظر میرسد با وجود رخ دادن فریب، جعل و کلاهبرداری و نیز شواهد درهم، مردم همچنان به پدیدههای ذهنی خارقالعاده باور دارند.
در واقع، پژوهش نشان داده که یک سوم آمریکاییها یک رخداد ذهنی را تجربه کردهاند و حدود نصف زنان آمریکا ادعا میکنند که حضور یک روح را احساس کردهاند.
این مساله چه ناشی از نداشتن مهارت تحلیلی باشد، چه تجربهی واقعی و چه ترفندی برای جذابتر کردن جهان، به نظر میرسد باورمندان به باورشان ادامه میدهند، گرچه علم چیز دیگری میگوید.
ترجمه یاسر سلیمی / سایت انجمن
منبع : sciencealert
مقاله اصلی در : theconversation